Monday, January 17, 2011

بخار قهوه همه وجودم رو گرم میکنه
گرماش رو دوست دارم
هوا سرده
و حس گرمای قهوه آرومم میکنه
خوشحالم که زمستونه واین قهوه اینقدر میچسبه

Wednesday, January 5, 2011

سه روزه داره میباره
نه از اون بارونا که بشه زیرش راه رفت
فقط خیسم
نم گرفتم قربون بارونای شهر خودم که میشد توشون قدم زد
با اینکه روسریت میچسبید به سرت وکلافه میشدی

Saturday, January 1, 2011

وای آتیش بازی رقص همه لبا پر لبخند
قهقهه نگاههای گاهن عاشقانه گاهن دوستانه
10
9
8
7
6
5
4
3
2
1
سال 2011مبارک
توخیابون تا 2 بعد نیمه شب بدون یک ذره بی احترامی
همه شادن زیر بارون ریز خیس شدیم ولی شاد بودیم جاتون خالی
اینم مدل جدید سال تحویل

Wednesday, December 22, 2010

گاهی وقتی یاد گذشته ها میوفتی دوست داری یه جوری از بعضی از خاطرات راحت شی
اما ته دلت از یادشون بدتم نمیاد
معلوم هست این دل ما دلش چی میخواد

Monday, December 13, 2010

بارونه
باده
هوا حسابی سرد شده
آسمون آبی پر شده از ابرهای زیبا
انگار آسمون بوم نقاشی خداست
زیباییش باور نکردنیه
دریا خروشانه اما خشمش هم جالبه
اینقدر رنگها قشنگ شدن که نمیتونم وصفشون کن
شکرت که آفریدی این همه زیبایی رو

Friday, December 10, 2010

ساعتها به تو فکر میکنم
ای دور از من و به من نزدیک
دوستت دارم چه دور چه نزدیک
بعید میدونم خواننده نوشته هام باشی
اما همیشه آرزمه که یه روزی بخونیشون
 وشاید یه روزی برام نظر هم بزاری

Wednesday, December 1, 2010

اینجا خیلی زود هوا تاریک میشه
غروبای قشنگی داره
 اما زود شب میشه وسط هفته هم کمتر کسی بیرون میاد
چقدر آرومه اینجا